نظریات مؤثر در پیدایش پارادایم فضایی
آثار اولیهی منتشرشده در این زمینهی بیشتر تحت تأثیر این نظریات اساسی قرار داشت که عبارتاند از:
الف- نظریهی مکانیابی کشاورزی «وان تونن»
وان تونن در سال 1826، کتاب خود را تحت عنوان «سرزمین منزویشده» تألیف کرد. او درواقع مدلی اصولی و قیاسی در توجیه کاربری زمینهای کشاورزی و با استفاده از تحلیلهای اقتصادی و ریاضی ارائه کرد. جنبههای فاصله، رقابت و بهرهی موقعیتی مهمترین عوامل بنیادی در تجزیهوتحلیل وی محسوب میشوند. فن تونن در این بررسی به نتایج چهارگانه دستیافت که عبارت بودند از:
1- بین بهرهی موقعیتی و هزینههای حملونقل رابطهای معکوس موجود دارد؛
2- کشاورزی تجاری بر روی یک جلگهی متجانس نسبت به یک شهر بازاری منزویشده و مرکز آن محدودیتی وجود دارد؛
3- ارزشهای زمین و تراکم استفاده از آن بهسوی بازار افزایش مییابد؛
4- انواع محصولات باهم رقابت میکنند و براساس اصل بالاترین بهرهی اقتصادی شکل میگیرند.
این مدل مبانی نظری را در تعریف و توجیه طرحهای کاربری زمینهای روستایی در بردارد و اهمیت آن در این است که میتواند بهعنوان ملاکی برای ارزیابی و مقایسه کاربری اراضی واقعی نیز استفاده شود.
ب- نظریه مکانیابی صنعتی «وبر»
آلفرد وبر اقتصاددان آلمانی (1958-1868) است که نظریهی مکانیابی صنعتی بدیع و اصیل و سازمانیافته، در اثر تألیفی سال 1909 او منعکس میشود. نظریهی مکانیابی صنعتی وبر در مورد هزینههای حملونقل مواد خام و محصولات تولیدشده برای انتقال از مکانی به مکان دیگر، تأکید میکند. درواقع، بر دو تصور اصلی شامل هزینههای حملونقل و عامل فاصله و مدیریت آن تأکید دارد. مدل مثلث وزنی ارائهشده توسط وبر، شامل مکانیابی کارخانه، طرز قرارگیری مکان فضایی مواد خام نسبت به بازار و رعایت کمترین هزینهی مربوط است. بهاینترتیب ملاحظه میشود که مشارکت علمی وبر در دیدگاه فضایی مربوط به قرن بیستم است و این مدل چون مورداستفادهی جغرافیدانان قرارگرفته است، اهمیت دارد.
ج- نظریهی مکان مرکز «والتر کریستالر»
طبق این نظریه که در نواحی هموار آلمان جنوبی و به سال 1933 در کتابی به همین نام مطرح شد، فضا بهعنوان موجودیتی پیوسته و همگون در نظر گرفته میشود که طی آن شبکهی شهرها، در ارتباط با خدمات و یا دادوستد، به نظامی سلسلهمراتبی تقسیم میشوند؛ بنابراین میان یک ناحیه و شهر مرکزی واقع در آن، پیوندهای تکمیلکنندگی وجود دارد. بهعبارتدیگر براساس این نظریه هر مکان مرکزی با تولید و توزیع هر چه بیشتر کالا و خدمات در حوزههای اطراف یا منطقهی نفوذ، به تحکیم موقعیت مرکزی خود میپردازد. ازاینرو مکانهایی که موقعیت مرکزی پیدا میکنند بخش خدمات را در خود متمرکز خواهند کرد. برابر این نظریه، سطوح مختلف مرکزیت، یا سلسلهمراتب شهری به ترتیب عبارتاند از: میدان خریدوفروش، مرکز اداری، مرکز بخش، مرکز شهرستان، مرکز فرمانداری، شهر بزرگ استان و پایتخت ناحیه. این سلسلهمراتب سکونتگاهی در عرضهی خدمات به منطقهی نفوذ خود، همواره از یک نظم ویژه تبعیت میکند.
اساس این نظریه که با الهام از تحقیقات «اگوست لوش» اقتصاددان آلمانی شکلگرفته بود، شامل این موارد است:
1. اساس نظریهی سلسلهمراتبی را، جمعیت، فاصله، نقش یا کارکرد تشکیل میدهد؛
2. خریداران، کالاها و خدمات موردنیاز خود را از نزدیکترین بازار فروش قابلدسترس تأمین میکنند؛
3. سطوح مختلف تأسیسات خدماتی، سطوح مختلف عملکردها را سبب میشود
د- جغرافیدان سوئدی به نام تورستن هگراستراند به دلیل تدوین و ارائه مدل «پخش نوآوریها» در سوئد مرکزی (در رسالهاش به سال 1953) شناختهشده است. وی فناوری مشابهسازی را برای پخش برنامه، دولت سوئد درزمینهی کمک یا اعانه به مزارع خانواری به کاربرد. چنان برنامهای مشوق زارعان برای توسعهی اراضی مرتعی آنان بود و درعینحال باید از چرانیدن دامهای خود در علفزارهای باز خودداری کنند. تماس حضوری و شخصی در تسریع پذیرش برنامه برای سالهای دههی 1930 که قبل از استفادهی گسترده از رادیو، تلفن و اتومبیل در نواحی روستایی بوده است، کار مهمی محسوب میشود. گراستراند ضمن استفاده از مدلهای شبیهسازی مونتکارلو، حقایق تماس جغرافیایی را با استنباطهای نظریه پردا مقایسه کرد و ضمن تمرکز کارش را در مورد فرایند نوآوری بر پذیرش مدلهای ریاضی و آماری جدید بنیان نهاد.
درمجموع، مدل وی ازلحاظ آزمایش کردن اطلاعات تجربی که برای برنامهریزی روستایی و ناحیهای مفید بوده، حائز اهمیت است. در ضمن نقش وی در پیشرفت جغرافیای سوئد و فاصله گرفتن آن از جغرافیای سنتی و توصیفی و پایهگذاری شایان توجه است؛ بنابراین مبانی فکری و مدلهای هگراستراند در دیده گاه فضایی و جغرافیای نظریهپرداز و ریاضی و آماری در دانشگاههای معتبر جهان تأثیرگذار بوده است.
.: Weblog Themes By Pichak :.