مفهوم شهر از دیدگاه جغرافیایی
برای جغرافیدانان، قبل از هر چیز، شهر بهعنوان فضای جغرافیایی و در معنای اخص کلام فضای شهری مطرح است. فضایی که سکونتگاههای متمرکز انسانی را در بطن خود جایداده است. برای جغرافیدان شهر برحسب اشغال آگاهانه فضایی از طبیعت مفهوم پیدا میکند که بهمقتضای تکنیک متداول زمان، انسانها آن را در اختیار میگیرند و بر همین اساس اولین عاملی که مشخصکنندهی شهر است، موقعیت جغرافیایی و دومین عامل مقر و مکان و یا روشنتر، نشست گاه شهر است که موقعیت شهر میتواند آن را تقویت یا تضعیف نماید. برای جغرافیدانان، شهر فضای پویایی، رفتوآمد و حرکت انسانهاست و این فضا بایستی خود را با تکنیک دوران معاصر و وسایل نقلیه سازگار کند. علاوه بر این شهر فضای زیستی و سکونتی ویژهای است، خانههای شهر فشرده و بیشتر در ارتفاع ساخته میشوند و یکی از وجوه تمایز آن با روستا همین است. مرفولوژی بافت شهر بیانگر نقشه و طرح شهر است که اغلب به گونههای آشفته، شعاعی و یا شطرنجی دیده میشود. شخصیت شهر از قلب و بخش مرکزی مجتمع اولیهی شهر نشأت میگیرد، بخشی که جغرافیدانان به آن هستهی شهری میگویند که شکل یابی بناهای تاریخی آن سرآغاز تشکیل و معرف تاریخ شهر است. این هسته اگر تجدید حیاتی هم داشته باشد در جمع، ساختهوپرداختهی قرون و اعصار است.
در چنین شکل سکونتگاهی، شهرنشینان برحسب ساختار جمعیتی فعالیتهایی را تعقیب میکنند، این فعالیت و کار شهری تابع شکل و سطح توسعهی اقتصادی کشورهاست و همین فعالیت حاکم و عملکرد تسلط آمیز شهر است که در تکوین شخصیت جغرافیایی شهر حداقل در سطح ناحیهای و کشوری بیچونوچرا تأثیر میبخشد و بر طبقهبندی عملکرد شهری کمک میکند.
بحث ترمینولوژی یا واژهشناسی هرچند ظریف است، لیکن جغرافیدانان را در توصیف جغرافیایی شهرهایاری میدهد.
تعریف جامعی از شهر که بتواند شمال کلیه شهرهای جهان باشد مشکل است چراکه شهرها به سیستمهای اقتصادی و اجتماعی همسان وابسته نبوده و نکات مشترکی بین آنها وجود ندارد تا مبنایی برای تعریف عام شمول شهرها باشد، بنابراین جغرافیدانان هر یک به شم خود شهر را تعریف کردهاند که خلاصهی آن را در کتاب شهرهای ژرژشابو جغرافیدان فرانسوی به شرح زیر میتوان دید.
- به نظر فردریک ریشتفن شهر اجتماعی از انسانها در مکان معینی است که حیات عادی آنان از فعالیتهای غیر زراعی بهویژه از راه بازرگانی و صنعتی تأمین گردد.
- ژان برون و پیردفونتن معتقدند که شهر جایی است که اکثریت مردم آن بیشتر وقت خود را در داخل منطقهی شهری میگذارند و روستا جایی است که مردم آن اکثریت وقت خود را در خارج از قلمرو مسکونی خود بسر میبرند. این تعریف براساس برنامهی کار روزانه است و در ایران معلوم نیست چگونه باید آن را قبول کرد. روستاییان، گاه ماهبهماه از خانه بیرون نمیآیند و گاه شب هم در مزرعه میخوابند. وضع در شهرکهای کمجمعیت کنار راهآهن طوری است که خدمهی راهآهن بیشتر وقت خود را در شهر صرف نمیکند. کارخانههایی که سکنهی شهری را به خدمت میگیرند اگر در خارج شهر باشند همین حال را دارند. واحدهای کارخانهای مشتمل بر چند خانهی مجاور هم مثل ایستگاهها و کارخانههای برق نه جزو روستاها هستند و نه جزو شهر.
- واگنر میگوید شهرها محل تجمع تجارت انسانی است، گرچه شهری نیست که در آن تجارتی نباشد.
- راتزل میگوید یک شهر عبارت است از اتحاد انسانها و مساکن انسانی که سطحی را میپوشاند و بر سر راههای مهم تجارتی قرار دارد.
- هانری دوریر میگوید یک شهر را بیشتر از شکل کموبیش منظم یعنی بسته و محدود و جمعوجور و متمرکز از عوامل مختلف است. تعریف هانری دوریر متکی بر نقشه و شکل خارجی است و اساساً متوجه منظره است و بههرحال بر تجمع و تمرکز تکیه میکند امام عیب تعریف در آن است که به نوع معیشت هیچ توجهی ندارد.
- آلمان و ویلیام آلسون جغرافیدانان سوئدی به تفاوتهای اجتماعی داخلی شهر و روسا بیشتر تکیه دارند.
- ماکس سور در مطالعات جغرافیای انسانی از جامعهشناسی مایه میگیرد وی شهر را الگوی کاملی از زندگی اجتماعی میداند اجتماعی که از سینهی جوامع روستایی قد کشیده است.
- پیر ژرژ بر این باور است که در اقتصاد سوسیالیستی حتی شهر میتواند مکان سکنی جماعتی باشد که حیات جمعیت شهری از راه کشاورزی تأمین میشود.
.: Weblog Themes By Pichak :.