محلهها
ساختار شهری هم چنین ناشی از وجود حقیقی بسیار زنده است: برخی از محلهها حدودی کم وبیش مشخص دارندواز خصوصیت خودگردانی، مرکز خاص وزندگی خویش برخوردارند. مفهوم محله همچون حدودش اغلب نامعلوم و گنگ باقی می ماند به جز شاید شهری که جدایی اجتماعی نیرومندی در آن حاکم است، مانند بیت المقدس قدیم که دردرون دیوارهای بلند وقطورش ، محلههای مسیحیان ، ارامنه، کلیمی ، عربها جای داشت؛ با وجود این، مقصود از محله ، حقیقتی شهری و روزمره است که سیمای عینی - عملکردها، تراکمها، لبهها- وذهنی دارد: این فضایی است که ساکنانش وبیگانگان آن رااحساس می کنند وخواستههایشان رادر آن می جویند. بریدگیها در فضای شهری حدودی در حقیقت طبیعی وظاهری را تشکیل می دهند: رودخانهها، فضاهای سبز وسیع ، حصارها، شبکههای خطوط آهن . خیابانهای وسیع بیشتر جداکننده وخیابانهای باریک پیوند دهنده هستند. محدودههای اداری اغلب قراردادی اند وهمواره با محدودههای حقیقی منطبق می شوند. آیا محله همیشه مستلزم داشتن یک محوریا یک قطب است؟ درتوسعه ی شهری جدید وبرنامه ریری شده تلاش می کنند آنها رادرقالب واحدهای همسایگی بار دیگر به وجود آورند اما اینها اهمیت محلههای قدیمی را ندارند. دربرخی از حومههای جدید با خانههای شخصی به ویژه درایالت کالیفرنیا واقع در ایالات متحد به خاطر واکنش در برابر فردگرایی ، جوامع تازه ای شکل می گیرد.
شکل کلی
ساختار شهر وشهرستان ، ناشی از شکل فضای شهری است که بیش از آن که با تاریخش بستگی داشته باشد باید تابع موقعیت محل وپستی وبلندیهای آن است. شکل شهرمی تواند کم وبیش دراز یا کوتاه باشد. برای افزایش طول می توان شاخصی را پیشنهاد کرد، نسبت بین حداکثر درازا وپهنا یا برای تمرکز معیاری را معین ساخت ، رابطه ی بین سطح زیر بافت شهری وسطح کوچکترین دایره ی در برگیرنده ی شهر وحومه . شکل کلی فضای شهری ، نقشه طرز عمل شبکه ی تردد وسایل نقلیه ونقش مرکز یا مراکز را مشروط می سازد.
- شکل جمع شده، کم وبیش دایره ای ، چهارگوش یا چند ضلعی ، حتی با طرحهای انگشتی در نواحی پیرامونی به حفظ انحصار مرکز واحد همراه با ساختاری رادیال یا رادیو- کونسانتریک کمک میکند. چنین ساختاری، جابجاییها یا سفرهای درون شهری را کوتاه می کند وسفرهای روزانه در مناطق پیراشهر را کاهش می دهد اما مرکز شهر را اشباع می سازد. مراکز ثانویه می توانند در تقاطع خیابانهای رادیال و خیابانهای کمکی موازنه با آنها به وجود آیند. این ساختاری است که کم وبیش در شهرهای بزرگ وقدیمی همچون پاریس ، لندن ، مسکوومیلان وجود دارد.
- شکل دراز، مستطیل یا سه گوش وگاه تقریباً خطی به خاطر طولانی بودن فاصلهها از جاذبه ی مرکز اصلی می کاهد وبه ایجاد مراکز ثانوی یا فرعی کمک می کند.اگر این مراکز تشکیل نشوندیا کافی نباشند دراین صورت جریان اصلی سفرها وجابجاییها برمحورهای طولی عمده متمرکز ومسافرتهای پیموده شده ، طولانی می شود. منطقه بندی شهر بر اساس فعالیتها در نوارهای عرضی می تواند به عکس سفرهای روزانه در محورهای طولی شهر را قطع کند اما چنین مراکزی به صورت خود جوش به وجود نمی آید. برخی از شهرهای بسیار بزرگ بیشتر شکل دراز دارند که این ناشی از دلایل زیر است:
1- وجود برجستگیها : لی یژ ، آتن لوپیره،کاراکس؛
2- واقع شدن درکنار رودخانه: مونرآل ، کلکته ؛
3- موقعیت بندری: الجزیره ، اسکندریه ، سالونیکا .
به طور کلی تردد وسایل نقلیه در این گونه شهرها به آسانی صورت نمی گیرد.
ساختار رادیوکونسانتریک می تواند دردرجه ی نخست به فاصله تا مرکز اولویت دهد وبه طور عمده در تاجهای شهر شکل منظم بگیردیا به محورهای رادیال ارجحیت ببخشد وبه صورت دوک دراطراف آنها استقرار یابد، دوکهایی که ازهم فاصله دارند واجرای برخی از وظایف را به عهده می گیرند. ساختار دیگر ساختار پراکنده یا خوشه ای است. بدیهی است که این ساختار به تشکیل مراکز ثانویه کمک می کند. این شکلی است که به صورت خود جوش تحت تاثیر نیروهای مختلف نمایان می شود ونواحی شهری از طریق به هم پیوستن شهرکهای متعدد وقدیمی به وجود می آید .
منبع: شهر؛ ژان باستیه ، برنادرددزر
ترجمه: دکتر علی اشرفی
.: Weblog Themes By Pichak :.